ترجمه مقاله

قورت

لغت‌نامه دهخدا

قورت . [ ق ُ ] (ترکی ، اِ) جرعه . (سنگلاخ ). غورت . جرعه ٔ نوشیدنی .
- قورت دادن ؛ فروبردن لقمه یا جرعه از گلو و با لفظ دادن استعمال میشود و با لفظ انداختن بمعنی لاف زدن است . (فرهنگ نظام ).
- قورت مال ؛ لاف زن . (فرهنگ نظام ).
- امثال :
دو قورت و نیم بالا دارد یا باقی دارد یا دو قورت و نیمش باقی ه ؛ بکسی که با تمتعی فراوان از کسی یا چیزی هنوز ناسپاس است گویند. (امثال و حکم دهخدا).
ترجمه مقاله