ترجمه مقاله

قوصرة

لغت‌نامه دهخدا

قوصرة. [ ق َ ص َ رَ / ص َرْ رَ ] (ع اِ) قوصره . زنبیل خرما. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ظرفی است از نی برای حمل خرما. ابوبکر گوید: گمان نمیکنم که این کلمه عربی محض باشد اگرچه عرب بدان تکلم کرده ودر شعر فصیح نیز آمده است . (المعرب جوالیقی ص 277).ج ، قواصر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) :
مژدگانی که ره بصره به امن آمده است
میرسد قوصره و میخ طمع محکم دار.

ابواسحاق اطعمه (از فرهنگ نظام ).


|| کنایه از زن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله