ترجمه مقاله

قومس

لغت‌نامه دهخدا

قومس . [ ق َ م َ ] (ع اِ) مهتر و امیر قوم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (المعرب جوالیقی ص 258). ابن درید گوید این کلمه رومی است . رجوع به قُمَّس شود. || میانه ٔ دریا و معظم آن . (منتهی الارب ). معظم ماء البحر. ج ، قوامس . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله