ترجمه مقاله

قیقاچ

لغت‌نامه دهخدا

قیقاچ . [ ق َ / ق ِ ] (ترکی ، ص ، اِ) خم :
چه غم رخسارش ار قیقاچ مژگان رسا دارد
که جوشی از خط نارسته در زیر قبا دارد.

محسن تأثیر (از آنندراج ).


مشق قیقاچی که آن برگشته مژگان کرد و رفت
لاله زار سینه ٔ ما را گلستان کرد و رفت .

داراب بیک (از آنندراج ).


رجوع به قیقاج شود.
ترجمه مقاله