لاتفعل
لغتنامه دهخدا
لاتفعل . [ ت َ ع َ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) مکن . بجا میاور :
لاتفعل و افعل نکند چندان سود
چون با عجمی کن و مکن باید گفت .
|| (در استخاره ) آن را بجای شر گیرند، مقابل اِفْعَل ْ بجای خیر.
لاتفعل و افعل نکند چندان سود
چون با عجمی کن و مکن باید گفت .
؟
|| (در استخاره ) آن را بجای شر گیرند، مقابل اِفْعَل ْ بجای خیر.