ترجمه مقاله

لازب

لغت‌نامه دهخدا

لازب . [ زِ ] (ع ص ) ثابت و برجای . (منتهی الارب ). || چفسیده . چسبیده . دوسیده . یقال : صارالشی ٔ یاصار الأمر ضربة لازب و هو افصح من لازم . (منتهی الارب ). لازم . (دهار). دوسنده . چفسنده . چسبنده . لاصق . لاتب .
- ضربت لازب ؛ ضربی را گویند که پس از به شدن نشان آن بماند. (غیاث ).
- طین ٌ لازب ؛ گل چسبنده . گل خازه . (مهذب الاسماء).
- عام ٌ لازب ؛ سال قحط. خشکسال .
|| شدید.
ترجمه مقاله