ترجمه مقاله

لاقح

لغت‌نامه دهخدا

لاقح . [ ق ِ ] (ع ص ، اِ) نعت از لقاح و لقح . آنچه نخل را به وی گشنی دهند. (منتخب اللغات ). || بادی که ابر را گرد کند و درخت را بیدار کند.بادی که ابر پیدا کند و درخت را بارور کند. (برهان ). ج ، لواقح . (مهذب الاسماء). || آبستن . (منتخب اللغات ). ناقه ٔ آبستن شده . ج ، لواقح . (منتهی الارب ). || جنگ (سمی استعارة). (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله