لامیلغتنامه دهخدالامی . (ص نسبی ) منسوب به لام . || (اِ) لامه . لامک . لام الف : پیچیده یکی لامی میرانه به سر بربربسته یکی گزلک ترکانه کمر بر.(نسخه ای از سوزنی ).