لاهوت
لغتنامه دهخدا
لاهوت . (ع اِ) (مشتق از اﷲ. مفاتیح ). الوهة. و اصل آن لاه باشد و واو و تاء بدو ملحق شده است نمودن مبالغه را چنانکه در جبروت . اگر از کلام عرب است مشتق از «لاه » خواهد بود بر وزن فعلوت مانند رَغبوُث . (منتهی الارب ). خدای تعالی . (تاج العروس ). || عالم خدای . (دهار). غیب . عالم امر. عالم غیب . عالم معنوی . جهان ِ بود. مقابل ناسوت . عالم اله . طبیعت الهیت . (قاموس مقدس ) :
از «لا» رسی بصدر شهادت که عقل را
از «لا» و «هو» ست مرکب لاهوت زیر ران .
گشایم راز لاهوت از تفرد
نمایم ساز ناسوت از هیولی .
کی کند جلوه ٔ عز اللهی
قدس لاهوت بر دل لاهی .
محرم ناسوت ما لاهوت باد
آفرین بر دست و بر بازوت باد.
صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد:
لاهوت ، نزد صوفیه حیاتی که ساریه است در اشیاء و ناسوت محل آن و ذلک الروح .
روح شمع و شعاع اوست حیات
خانه روشن از او و اواز ذات
و در لفظ جبروت . بیان شد که لاهوت نامی از مقامات سالکان . و ازلاهوت بذات نیز تعبیر کنند - انتهی . صاحب آنندراج گوید: عالم ذات الهی که سالک را در آن مقام فناء فی اﷲ حاصل میشود و مرتبه ٔ صفات را جبروت و مرتبه ٔ اسماء را ملکوت نامند و بعضی گویند لاهوت در اصل لاهوالاهو است و حرف تاء زائد و قانون عرب است که چون کلمات مغلقه گویند چیزی حذف نمایند و چیزی زیاده کنند تا نامحرمان محروم از حقیقت آن باشند پس لاهو نفی است یعنی نیست تجلی صفات مرطائفه افراد را و لفظ هو اسم ذات است الاهو مگر تجلی ذات و حق اینست که لاهوت در اصل لغت مصدر است بر وزن فعلوت مشتق از لاه چنانکه رغبوت و رحموت و لاه در اصل لفظاﷲ است مأخوذ از «لیه »، به معنی پوشیدن و در پرده رفتن . (غیاث ) (آنندراج ).
- علم اللاهوت ؛ حکمت الهی .
از «لا» رسی بصدر شهادت که عقل را
از «لا» و «هو» ست مرکب لاهوت زیر ران .
خاقانی .
گشایم راز لاهوت از تفرد
نمایم ساز ناسوت از هیولی .
خاقانی .
کی کند جلوه ٔ عز اللهی
قدس لاهوت بر دل لاهی .
جوینی .
محرم ناسوت ما لاهوت باد
آفرین بر دست و بر بازوت باد.
مولوی .
صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد:
لاهوت ، نزد صوفیه حیاتی که ساریه است در اشیاء و ناسوت محل آن و ذلک الروح .
(شعر)
روح شمع و شعاع اوست حیات
خانه روشن از او و اواز ذات
کذا نقل من عبدالرزّاق الکاشی .
و در لفظ جبروت . بیان شد که لاهوت نامی از مقامات سالکان . و ازلاهوت بذات نیز تعبیر کنند - انتهی . صاحب آنندراج گوید: عالم ذات الهی که سالک را در آن مقام فناء فی اﷲ حاصل میشود و مرتبه ٔ صفات را جبروت و مرتبه ٔ اسماء را ملکوت نامند و بعضی گویند لاهوت در اصل لاهوالاهو است و حرف تاء زائد و قانون عرب است که چون کلمات مغلقه گویند چیزی حذف نمایند و چیزی زیاده کنند تا نامحرمان محروم از حقیقت آن باشند پس لاهو نفی است یعنی نیست تجلی صفات مرطائفه افراد را و لفظ هو اسم ذات است الاهو مگر تجلی ذات و حق اینست که لاهوت در اصل لغت مصدر است بر وزن فعلوت مشتق از لاه چنانکه رغبوت و رحموت و لاه در اصل لفظاﷲ است مأخوذ از «لیه »، به معنی پوشیدن و در پرده رفتن . (غیاث ) (آنندراج ).
- علم اللاهوت ؛ حکمت الهی .