لبلبو
لغتنامه دهخدا
لبلبو. [ ل َ ل َ ] (اِ) لبو. چغندر پخته را گویند که با کشک و سیر(؟) بخورند. (برهان ). چغندری که بپزند و در بازارها فروشند و گاهی به کشک و سیر(؟) خورند :
چه برد طفل از لبش که بود مست لبلبو.
- امثال :
مگر پشت شمس العماره لبلبو گفته ام ؟
چه برد طفل از لبش که بود مست لبلبو.
مولوی .
- امثال :
مگر پشت شمس العماره لبلبو گفته ام ؟