ترجمه مقاله

لب تر کردن

لغت‌نامه دهخدا

لب تر کردن . [ ل َ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آلودن لب به آب . اندکی آب به دهان گرفتن و توسعاً آشامیدن آب :
لب تر مکن به آب که طلق است در قدح
دست از طعام دار که زهر است توأمان .

خاقانی .


چنان آسمان بر زمین شد بخیل
که لب تر نکردند زرع و نخیل .

سعدی .


صاحب آنندراج گوید: کنایه از شراب پنهان خوردن و سخن گفتن مرادف زبان زدن است :
بهاری یافتم زو بر نخوردم
فراتی دیدم و لب تر نکردم .

نظامی .


ز چندین نکته ها کم گشت لب تر
ندیدم هیچ نقشی زین نکوتر.

میرخسرو.


ترجمه مقاله