ترجمه مقاله

لب خشک

لغت‌نامه دهخدا

لب خشک . [ ل َ خ ُ ] (ص مرکب ) دارای لبی پژمرده ٔ از تشنگی :
چو هاروت و ماروت لب خشک از آن است
ابر شط و دجله سر آن بدنشان را.

؟


ترجمه مقاله