ترجمه مقاله

لحمی

لغت‌نامه دهخدا

لحمی . [ ل َمی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به لحم . گوشتین . از گوشت .
- استسقای لحمی ؛ آماسی باشد رخو در پلکها و اطراف و انثیان و روی و تن سفید و املس گردد.
- فتق لحمی . رجوع به فتق شود.
ترجمه مقاله