ترجمه مقاله

لخم

لغت‌نامه دهخدا

لخم . [ ل ُ ] (ع اِ) ماهیی است دریایی و کوسج خوانند. (منتهی الارب ). کوسج . کوسه . (فارسی آن پیشواذ است ). جمل البحر. فیشوا. پیشواذ.ضرب من السمک خبیث له ذنب طویل یضرب به و یسمی جمل البحر. (الجماهر بیرونی ص 143) : و فی هذا البحر [بحر هرکند] سمک یدعی اللخم و هو سبع یبتلع الناس . (اخبار الصین و الهند ص 6). رجوع به کوسج شود.
ترجمه مقاله