ترجمه مقاله

لخ

لغت‌نامه دهخدا

لخ . [ ل َخ خ ] (ع مص ) سخن سربسته و مشتبه گفتن . || رسیدن به کوه و برآمدن بر آن . || میل کردن در حفر و کج و مائل کندن . || خوشبویی آلودن . || بسیاراشک شدن چشم . || طپانچه زدن . || پرسیدن خبر را و طلب تمام خبر کردن و کوشش کردن در آن . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله