لرزانک
لغتنامه دهخدا
لرزانک . [ ل َ ن َ ] (اِ مرکب ) غذائی سرد از نشاسته و شکر یا از آرد برنج و شکر. نوعی غذا که از نشاسته و شکر کنند. قسمی از دندان مز، که با نشاسته و شکر و شیر پزند. طعامی که از نشاسته و قند کنند که چون سرد شد دلمه شود و چون بجنبانی بلرزد و وجه تسیمه ٔ آن همین است .
- امثال :
لرزانک خودش را نگاه نمی تواند داشت مرا چگونه نگاه می دارد . (کریمخان زند).
- امثال :
لرزانک خودش را نگاه نمی تواند داشت مرا چگونه نگاه می دارد . (کریمخان زند).