لری
لغتنامه دهخدا
لری . [ ل ُ ] (ص نسبی ) منسوب به لُر. || زبان لران . || (حامص ) سادگی . ساده دلی .
- از لُری برآمدن ؛ از روستائیت برآمدن :
زاهد از کوه بصد دلبری آمد بیرون
داخل شهر شد و از لری آمد بیرون .
- از لُری برآمدن ؛ از روستائیت برآمدن :
زاهد از کوه بصد دلبری آمد بیرون
داخل شهر شد و از لری آمد بیرون .
اشرف .