ترجمه مقاله

لر

لغت‌نامه دهخدا

لر. [ ل ُ ] (اِخ ) دهی از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاه ، واقع در هفت هزارگزی باختر کوزران و یک هزارگزی بنداردشت ، سردسیر، دارای 150 تن سکنه . مسلمان ، کردی و فارسی زبان . آب آن از چشمه ، محصول آنجا غلات و حبوبات دیمی و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است و تابستان اتومبیل توان برد. زمستان اکثر سکنه به حدود ذهاب به گرمسیر میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
ترجمه مقاله