لعل رگ دار
لغتنامه دهخدا
لعل رگ دار. [ ل َ ل ِ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از لعل معیب و داغدار :
شود چون خواهش پیمانه نوشی چشم مستش را
کند رگدار موج باده لعل می پرستش را.
شود چون خواهش پیمانه نوشی چشم مستش را
کند رگدار موج باده لعل می پرستش را.
میرزا معز فطرت (از آنندراج ).