ترجمه مقاله

لمس شدن

لغت‌نامه دهخدا

لمس شدن . [ ل َ ش ُ دَ] (مص مرکب ) فالج گونه شدن . بی حس و بی حرکت ارادی گشتن اندامی . لَس شدن . بی حس و حرکت شدن عضوی : دستم لمس شده است ؛ حرکت نمیکند.
ترجمه مقاله