ترجمه مقاله

لنجیطس

لغت‌نامه دهخدا

لنجیطس . [ ] (معرب ، اِ) حکیم مؤمن گوید: لغت یونانی است و شریف گوید که او را در شام منسم نامند بستانی و صحرائی نبات بستانی را برگش عریضتر از برگ گندناو به رنگ خون و منحنی به طرف اسفل و اکثر اوراق او از بیخ میروید و ساقش به قدر دو شبر و بر سر آن گلی سیاه شبیه به کلاه و در او صورتی شبیه به زنگی دهان باز کرده و در اسفل دهان دانه ٔ مثلث و سیاه شبیه به زبان و بیخش به زردک مشابه و منبتش زمین نمناک خشن است . در دوم گرم و در سوم خشک و بیخش مدرّ بول مأیوس العلاج و گویند ساحران را از او افعال غریبه سر میزند و قدر شربت از جرم او یک مثقال و از طبیخ او دو وقیه است و قسم صحرائی را برگش مثل اسقولوفندریون و با خشونت و آشامیدن او با شراب یا سرکه جهت سپرز و ضماد تازه ٔ او جهت منع زیادتی جراحات و التیام آن و خشک او جهت تنقیه ٔ زخمها مفید و قدر شربتش تا دو درهم است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). ضریر انطاکی آرد: لنجیطس یونانی قال الشریف یسمی بالشام منسم و هو بستانی عریض الاوراق شدیدالحمرة کراثی اصله کالجر باوراق تمیل الی الارض و ساق دون قراع علیه نحو القلنسوة و له حب مثلث قالوا کوجه زنجی ّ مفتوح الفم فی اسفله کاللسان اسود مثلث الزوایا و یری کانه الاسقولوفندریون لکنه خشن و کله حار فی الثالثة یابس فی الثانیة. علی مایظهر من کلامهم ینفع بستانیه من البول بعد الیأس منه فیکون قوی التفتیح مقطعاً ملطفاً و یقال ان لاهل السحر فیه اعمالاً غریبة و البری یدمل الجراح و یحبس الدم و یزیل الطحال شربا بالخل ّ و شربته الی مثقال و الثانی درهمین . (تذکره ٔ ضریر انطاکی ).
ترجمه مقاله