ترجمه مقاله

لنگر

لغت‌نامه دهخدا

لنگر. [ ل َ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاریزنو از بخش تربت جام شهرستان مشهد واقع در 64هزارگزی شمال باختری تربت جام ، کنار راه شوسه ٔ عمومی مشهد به تربت جام . جلگه ، گرمسیر. دارای 674 تن سکنه ٔ ترکمن . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9). این محل سابقاً به خرجردجام معروف بوده و امروز لنگر نامیده میشود و گویند شاه قاسم انوار پس از آنکه احمد لر شاهرخ را در هرات زخم کارد زد، از هرات رنجیده خاطر بیرون شد و در خرجردجام لنگر انداخت و آنجا به «لنگر» نامیده شد. مزار وی نیز آنجاست . و هاتفی خواهرزاده ٔ جامی در لنگرچهار باغی داشته و شاه اسماعیل در 921 هَ . ق . به دیدن او رفته است . (سبک شناسی ج 3 ص 225). و رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 64، 66، 68، 71، 106، 293 شود.
ترجمه مقاله