ترجمه مقاله

لواحق

لغت‌نامه دهخدا

لواحق . [ ل َ ح ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ لاحق . ملحقات . پیوستها به دنبال چیزی . (منتخب اللغات ). || ج ِ لاحقة : و بر آنجمله که در احیای سوابق معدلت امیر عادل ناصرالدین ... سعی نمود تا آن رابه لواحق خویش بیاراست . (کلیله و دمنه ). گمان نمی باشد که شنزبه سوابق تربیت را به لواحق کفران خویش مقابله روا دارد. (کلیله و دمنه ). به قضاء سوابق حقوق نعمت ملک رضی نوح و لواحق امیر ابوالحرث که سلاله ٔ ملک و وارث تاج و تخت اوست ایستاده ایم . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). آنچه طرف ختای است به صاحب محمود یلواج که سوابق بندگیها به لواحق هواداری مقرون گردانید. (جهانگشای جوینی ). || در اصطلاح منجمان ، عبارت است از خمسه ٔ مسترقه و آن پنج روز از سال اصطلاحی است و بیان آن در لفظ سنه بگذشت . (کشاف اصطلاحات الفنون ).
ترجمه مقاله