ترجمه مقاله

لوسانه

لغت‌نامه دهخدا

لوسانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) چاپلوسی . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). چاپلوسی کردن و فروتنی و تملق نمودن باشد. (برهان ). چاپلوس بودن ، یعنی فریفتن به گفتار خوش و بی اندازه فروتنی کردن . (اوبهی ). چاپلوسی کردن باشد. (صحاح الفرس ). به فریب . و در بیت کسائی ودر بیت شاعر بی نام مذکور در لغت نامه ٔ اسدی که ذیلاً بیاید همین معنی را میدهد. به چاپلوسی . فریفتن به فروتنی و چرب زبانی . (فرهنگ اسدی نخجوانی ) :
اجل چون دام کرده گیر پوشیده به خاک اندر
صیاد از دور نک دانه برهنه کرده لوسانه .

کسائی .


- لوسانه کردن ؛ فریب دادن . دروغ گفتن :
فعل تو چو می دانم لوسانه مکن
بیهوده مگو و خلق دیوانه مکن .

؟ (از لغت نامه ٔ اسدی ).


ترجمه مقاله