لکین
لغتنامه دهخدا
لکین . [ ل ُ ] (اِ) نمد باشدو آن را از پشم گوسفند مالند. (برهان ) :
همی تا بود نزد اهل خرد
سقرلاط افزون بها از لکین
بمان جاودان شادمان دوست کام
خدایت حفیظ و نصیر و معین .
همی تا بود نزد اهل خرد
سقرلاط افزون بها از لکین
بمان جاودان شادمان دوست کام
خدایت حفیظ و نصیر و معین .
پوربهای جامی (از جهانگیری ).