ترجمه مقاله

لیان

لغت‌نامه دهخدا

لیان . [ ل َ / ل ِ ] (ص ) درخشان و تابان . (برهان ). تابش دهنده و درخشان و بافروغ بود. (صحاح الفرس ). مُضی ٔ. روشنائی و فروغی که از پی یکدیگر بدرخشد. (برهان ). فروغ آینه بود و تیغ و چیزهای روشن . آتش دمنده و فروزان ، چنانکه از پس یکدیگر همی درخشد با روشنائی . (نسخه ای از لغت نامه ٔ اسدی ) :
جمشید کیانی نه که خورشید لیانی
کز نور عیانی همه رخ عین سنائی .

خاقانی .


- لیان لیان ؛ مشعشع.
و رجوع به مدخل های لی لی زدن و لیان لیان و لپان لپان شود.
ترجمه مقاله