ماحصل
لغتنامه دهخدا
ماحصل . [ ح َ ص َ ] (ع اِ مرکب ) هرچیز فراهم آمده و حاصل و محصول و حاصل درخت میوه و مانند آن . (ناظم الاطباء). حاصل . محصول . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || دخل . سود. فایده . (ناظم الاطباء) :
بغیر آنکه پریشانیم بطول کشید
شکایت از سر زلفت چه ماحصل دارد.
|| نتیجه ٔ گفتگو و جز آن . (ناظم الاطباء).
بغیر آنکه پریشانیم بطول کشید
شکایت از سر زلفت چه ماحصل دارد.
میرزا باقربیک (از آنندراج ).
|| نتیجه ٔ گفتگو و جز آن . (ناظم الاطباء).