ترجمه مقاله

ماخچی

لغت‌نامه دهخدا

ماخچی . (اِ) اسبی را گویند که از یک جانب تازی باشد و از جانب دیگر ترکی و آنرا اکدش هم نامند. (از فرهنگ جهانگیری ). اسپی که از یک جانب ترکی باشد و از جانب دیگر عربی که اکدش گویند و در سامی گوید اسپی که عربی نباشد به تازی برذون گویند و شیخ ابو جعفر، ماخچی را در ترجمه ٔ برذون آورده و برذون [ ب ِ ذَ ] اسپی که پدر و مادرش عجمی باشند نه عربی و چون ماخ بمعنی زبون و دون است و ازین قسم اسپ نسل زبون بهم می رسد بدین نام موسوم است . (آنندراج ) (انجمن آرا) :
یک روز صد فسیله ٔ تازی و ماخچی
با ساز زر که داد بمردان کارزار.

مختاری (از آنندراج ).


|| در بعضی از فرهنگها بمعنی اسب راهوار نوشته اند. (فرهنگ جهانگیری ). اسب راهوار ترکی . || اسب خوش جولان و برذون . || اسب عراقی . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله