ترجمه مقاله

مارسار

لغت‌نامه دهخدا

مارسار. (ص مرکب ) با سری چون سر مار.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه یا آنچه سری چون مار دارد. که سرش شبیه مار است . مارسر :
و یا همچنان کشتی مارسار
که لرزان بود مانده اندر سنار.

عنصری (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


علی آنکه چون مور شد عمرو عنتر
ز بیم قوی نیزه ٔ مارسارش .

ناصرخسرو.


|| (اِ مرکب ) حیوانی افسانه ای که گویند مانند آدمی است بشکل مار. (از نزهةالقلوب ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ترجمه مقاله