ترجمه مقاله

ماشو

لغت‌نامه دهخدا

ماشو. (اِ) نوعی از غربال باشد که چیز بدان بیزند. (برهان ). غربال . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ماشوب . ماشوه . ماشیوه . نوعی غربال که بدان چیزها بیزند. الک . (فرهنگ فارسی معین ). منخل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
ز تیرجان شکارت باد دایم
تن اعدای تو مانند ماشو.

؟


|| ترشی پالا را نیز گویند و آن ظرفی باشد که روغن و شیر و امثال آن در آن صاف کنند. طبقی مانند کفگیر سوراخ دار که آن را ترشی پالا گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا). طبق مانند بود مثل کفگیر که در آن سوراخ بسیار کنند و طباخان و حلوائیان بدان روغن و شیره و ترشی و امثال آن صاف سازند و آن را ترشی پالا نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). || نوعی از بافته ٔ پشمین هم هست که فقیران و درویشان پوشند. (برهان ). نوعی از بافته ٔ پشمین که درویشان پوشند. (انجمن آرا) (از ناظم الاطباء). || گلیم و پلاس را هم گفته اند. (برهان ). گلیم و پلاس . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله