ترجمه مقاله

ماش

لغت‌نامه دهخدا

ماش . (معرب ، اِ) دانه ای است معروف ... (منتهی الارب ). غله ای است که در هند اسبان را می خورانند و آدمیان نیز خورند و برگ او را آفتاب پرست گویند. (آنندراج ). یک نوع غله که به فارسی نیز ماش گویند. (ناظم الاطباء). دانه ایست مانند کِرسِنَّه ... که پزند و خورندو بهترین آن هندی و سپس یمنی و بدترین آن شامی است .واحد آن ماشة. (از اقرب الموارد). و رجوع به ماده ٔ قبل شود. || رخت خانه و متاع سقط و هیچکاره و در مثل گویند: الماش خیر من لاش ؛ یعنی در خانه اگر رخت و متاع سقط و هیچکاره باشد بهتر از آن است که هیچ نباشد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله