ترجمه مقاله

ماهی دان

لغت‌نامه دهخدا

ماهی دان . (اِ مرکب ) حوض را گویند. (برهان ) (آنندراج ). حوض و آبگیر. (ناظم الاطباء) :
همیدون کوثر اندر ژرف ماهی دان تو بودی
به خلوت هر شبی حور دگر مهمان تو بودی .

فرخی .


|| برج حوت را نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) :
چشمه ٔ خور به حوض ماهی دان
آمد و درفگند شست آخر.

خاقانی .


|| آکواریوم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). محفظه ای با دیواره های شیشه ای که در آن ماهی و گیاهان و جانوران آبی نگهدارند زینت خانه یا به نمایش گذاشتن آن را.
ترجمه مقاله