ترجمه مقاله

ماه

لغت‌نامه دهخدا

ماه .(ع اِ) آب . ماء . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و نسبت بدان را ماهی ّ گویند. (از اقرب الموارد). و رجوع به ماء شود. || رجل ماه الفؤاد؛ مرد بددل و جبان یا کندخاطرگویا در آب فرورفته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (معرب ، اِ) قصبه ٔ شهر و ماهان دینورو نهاوند که یکی از هر دو را ماه الکوفه و دیگری راماه البصره نامند... (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مأخوذ از فارسی ، شهر و مدینه . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
ترجمه مقاله