ترجمه مقاله

مأموم

لغت‌نامه دهخدا

مأموم . [ م َءْ ] (ع ص ) زده شده بر ام ّ الرأس . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زده شده بر دماغ . (ازاقرب الموارد). امیم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || آنکه دماغ او را ضربی رسیده باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || شتری که از ضرب یا از ریش و صدمه ٔ پالان موی پشت آن ریخته باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || قصد کرده شده . اقتدا کرده شده . ج ، مأمومون .(ناظم الاطباء). || آنکه در نمازی به امامی اقتدا می کند. (ناظم الاطباء). پس نماز. مقابل امام ،پیش نماز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
آیا چه پرستند در این دیر کهن سال
مأموم کدامند و کدامند کامامند .

خواجوی کرمانی (از گنج سخن ج 2 ص 206).


ترجمه مقاله