مایان
لغتنامه دهخدا
مایان . (ضمیر) ج ِ ما یعنی ماها. (ناظم الاطباء) :
ورکسی گوید مایان همه سنجر نامیم
گویمش نی نی رو «منکم اولی الامر» بخوان .
تمام پهلوانان زبورشاه گفتند ای پادشاه مایان منت داریم و فرمانبرداریم . (قندیه ص 24، از فرهنگ فارسی معین ).
ورکسی گوید مایان همه سنجر نامیم
گویمش نی نی رو «منکم اولی الامر» بخوان .
انوری (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
تمام پهلوانان زبورشاه گفتند ای پادشاه مایان منت داریم و فرمانبرداریم . (قندیه ص 24، از فرهنگ فارسی معین ).