مایلی
لغتنامه دهخدا
مایلی . [ ی ِ ] (اِخ ) ازمردم اردبیل و از ملازمان شیخاوندان است . او راست :
بزم خالی دیدم امشب ،چون صراحی پیش یار
ریختم در جام اخلاص آنچه در دل داشتم .
بزم خالی دیدم امشب ،چون صراحی پیش یار
ریختم در جام اخلاص آنچه در دل داشتم .
(از مجمع الخواص ص 243).