ترجمه مقاله

مبیت

لغت‌نامه دهخدا

مبیت . [ م ُب َی ْ ی َ ] (ع ص ) تصمیم گرفته به شب . || گفتگو کرده در شب . || (مص ) اراده کردن و تصمیم گرفتن به شب . و رجوع به ترکیب مبیت کردن شود. || گفتگو کردن در شب . (فرهنگ فارسی معین ).
- مبیت کردن ؛ گفتگو کردن و تصمیم گرفتن بهنگام شب . (فرهنگ فارسی معین ). تدبیر کردن ، استقصا کردن . (ازحاشیه ٔ ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ تهران ص 407) : چون مقصد و مقصود قوم بر آن موجب که مبیت کرده بودند میسر نشد به جرجان رفتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ، از فرهنگ فارسی معین ). خواست که تا آخر سال لشکر را آسایشی دهد و اندیشه ٔ غزوی مبیت کند که چون روی بهار بخندد و اندیشه به اتمام رساند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 407 و چ قدیم ص 242).
ترجمه مقاله