ترجمه مقاله

متآزف

لغت‌نامه دهخدا

متآزف . [ م ُ ت َ زِ ] (ع ص ) کوتاه قامت که دست و پایش کوچک و با هم نزدیک باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مرد کوتاه . (اقرب الموارد): قال ابوزید: قلت لاعرابی ماالمحبنطی قال المتکاکی ، قلت ماالمتکاکی قال المتآزف ، قلت ما المتآزف قال انت احمق و ترکنی و مر. (منتهی الارب ). || مکان تنگ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || مرد بدخو و تنگدل . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد) (از آنندراج ). || ضعیف و ترسو. (از اقرب الموارد). || خانه های پیوسته بهم . || چادرهای نزدیک بهم . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله