ترجمه مقاله

متابعة

لغت‌نامه دهخدا

متابعة. [ م ُ ب َ ع َ ] (ع مص ) پس روی کردن چیزی را. (تاج المصادر بیهقی ). کسی را پس روی کردن . (زوزنی ) (یادداشت دهخدا). پس روی عمل کسی کردن . یقال تابعته علی کذا. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). پیروی کردن فلان را بر این کار. (ناظم الاطباء). || در پی یکدیگر رفتن در عمل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || چیزی را پیاپی کردن . (زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی )؛ تابع بین امرین متابعة و تباعاً؛ پیاپی کرد آن دو کار را. (ناظم الاطباء). || محکم و استوار کردن مرد کار خود را. (ناظم الاطباء). || راست و درست تراشیدن کمان ساز کمان را. (ناظم الاطباء). || بسیار فربه گردانیدن چراگاه اشتران را. (ناظم الاطباء). || (اصطلاح اهل حدیث و درایه ) عبارت است از آنکه راوی معینی با غیر خود موافق باشد در تمام اسناد حدیث یا در بعضی آن . اگر که راوی در تمام مراتب اسناد حدیث موافق باشد متابعت تامه است . و اگر در بعض آن موافق باشد متابعت ناقصه یا قاصره است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به فرهنگ علوم عقلی ص 464 شود.
ترجمه مقاله