ترجمه مقاله

متابعت

لغت‌نامه دهخدا

متابعت . [ م ُ ب َ ع َ ] (ع مص ) متابعة. پیروی کردن . تبعیت کردن . || (اِمص ) مأخوذ از تازی پیروی و اطاعت و فرمان برداری . (ناظم الاطباء).پیروی . پس روی . تبعیت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اعیان هر دو بطن از بنی هاشم ، علویان و عباسیان بر طاعت و متابعت وی بیارامیدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 287). حال طاعت داری و انقیاد و متابعت سلطان به سزا باز گردانید. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 376).
با جد کنون متابعت کن
ای باطل و هزل را مطابق .

ناصرخسرو (دیوان ص 236).


متابعت ایشان واجب و لازم دانستی . (تاریخ بخارا). امروز که زمانه در مشایعت و فلک در متابعت رای و رایت خداوند عالم سلطان اعظم ... آمده است . (کلیله و دمنه ). اندیشیدم که اگر از پس چندین اختلاف رای متابعت این طایفه گیرم ... همچنان نادان باشم . (کلیله و دمنه ). و شرف سعادت خویش در طاعت و متابعت او شناختند. (کلیله و دمنه ).
آمد پی متابعتش کوه در روش
رفت از پی مشایعتش سنگ بر هوا.

خاقانی .


تا اگرخلاف صواب آید به علت متابعت او از معاتبتش ایمن باشم . (گلستان ). سر از متابعت نپیچد. (گلستان ). هوا را متابعت کرده و وسوسه ٔ ابلیس را انقیاد نموده . (مجالس سعدی ).
ترجمه مقاله