ترجمه مقاله

متجسم

لغت‌نامه دهخدا

متجسم . [ م ُ ت َ ج َس ْ س ِ ] (ع ص ) تناور. (آنندراج ). کلان و جسیم و بزرگ و تناور و برگزیده ٔ از میان قوم . (ناظم الاطباء). || آن که بر کار بهین فرا پیش رود و بر کاری بزرگ شود. (آنندراج ). کسی که کار بهین را از پیش می برد و پی کار بزرگ می رود. (ناظم الاطباء) آن که بر کاری و علمی بزرگ شود. || آن که بر بلندی ریگ یا کوه بر شود. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آن که متوجه جائی می شود و اراده ٔ آن می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تجسم شود.
ترجمه مقاله