ترجمه مقاله

متحرج

لغت‌نامه دهخدا

متحرج . [ م ُ ت َ ح َرْ رِ ] (ع ص ) پرهیز کننده از گناه . (آنندراج ). کسی که پرهیز می کند از کار بد و گناه . (ناظم الاطباء) : مردی ورع و متحرج بود. (تاریخ بیهق ص 210). || نادم و پشیمان . (ناظم الاطباء). || رهائی یافته از سختی . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تحرج شود.
ترجمه مقاله