ترجمه مقاله

متحکم

لغت‌نامه دهخدا

متحکم . [ م ُ ت َ ح َک ْ ک ِ ] (ع ص ) حکم کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پادشاه و حکم کننده . (ناظم الاطباء). بی دلیل حکم کننده . کسی که به زور حکم می کند. (از اقرب الموارد). || فرمان بردار. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سوفسطائی . (مفاتیح العلوم ). || آن که «لاحکم الا ﷲ» گوید. خارجی . حروری . و رجوع به خوارج شود.
ترجمه مقاله