ترجمه مقاله

متخشم

لغت‌نامه دهخدا

متخشم . [ م ُ ت َ خ َش ْ ش ِ ] (ع ص ) گوشت بوی گرفته . (آنندراج ). لحم متخشم ؛ گوشت مانده ٔ بوی گرفته . (ناظم الاطباء). و رجوع به تخشم شود. || بسیار مست . (اقرب الموارد).رجل متخشم ؛ مرد مست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله