ترجمه مقاله

متخضرم

لغت‌نامه دهخدا

متخضرم . [ م ُ ت َ خ َ رِ ] (ع ص ) پراکنده : زبدةٔ متخضرم ؛ مسکه ٔ پراکنده که از سرما مجتمع نشود. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله