ترجمه مقاله

متخلف

لغت‌نامه دهخدا

متخلف . [ م ُ ت َ خ َل ْ ل ِ ] (ع ص ) سپس مانده . (آنندراج ). پس مانده و عقب مانده . (ناظم الاطباء). || عهدشکننده . || مقابل و مخالف . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || خلاف کننده . خلاف کار. و رجوع به تخلف شود.
ترجمه مقاله