ترجمه مقاله

مترئد

لغت‌نامه دهخدا

مترئد. [ م ُ ت َ رَءْ ءِ ] (ع ص ) باد وزنده . || کسی که برخیزد و سپس لرزه گیرد. (از منتهی الارب ). کسی که در وقت برخاستن لرزه گیرد وی را از سنگینی خود. (ناظم الاطباء). || شاخه ٔ سایه افکننده . || شادمان . (منتهی الارب ). و رجوع به ترئد شود.
ترجمه مقاله