ترجمه مقاله

متزاید

لغت‌نامه دهخدا

متزاید. [ م ُ ت َ ی ِ ] (ع ص ) افزون شونده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). افزون شده . اضافه شده . زیاد گشته . زیادتر و افزونتر و بیشتر و فراوانتر. (ناظم الاطباء). افزون : و هرگاه که ماده بر تب اندررگها پختن آغاز کند آن روز تب متزاید بود. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || پرگوئی که به تکلف در سخن می افزاید. (ناظم الاطباء). به تکلف افزاینده در سخن و جز آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تزاید شود. || بسیار دراز. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله