ترجمه مقاله

متشلشل

لغت‌نامه دهخدا

متشلشل . [ م ُ ت َ ش َ ش ِ ] (ع ص )لاغر و کم گوشت . رجل متشلشل ؛ مرد کم گوشت . || سبک و چالاک . رجل متشلشل ، مرد سبک و چالاک . || آبی که قطره قطره می چکد. ماء متشلشل ؛ آب پی هم چکان . || خون چکنده . دم متشلشل ؛ خونی که در پی هم بچکد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بول چکنده . بول متشلشل ؛ کمیز که قطره قطره می چکد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || طفل متشلشل ؛ کودکی که قطره قطره کمیز می اندازد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تشلشل شود.
ترجمه مقاله