ترجمه مقاله

متعاشی

لغت‌نامه دهخدا

متعاشی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) (از «ع ش و») شب کوری نماینده از خود. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آن که بر خود شب کوری می بندد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کسی که خود را کور و نابینا و نادان می نمایاند. (ناظم الاطباء). تجاهل کننده . (از اقرب الموارد). و رجوع به تعاشی شود.
ترجمه مقاله